top of page
افراد خودشیفته

 

 

تا به حال به چنین صحنه ای در زندگی احساسی‌تان برخورد کرده اید؟

 

                                                        ...خوب دقت کنید!

 

مرحله ی اول:  شما با فردی به نسبت خوش پوش و خوش ظاهر رو به رو می شوید که بسیار هم دارای اعتماد به نفس و متکی به خود به نظر می رسد.

مرحله ی دوم:  او موفق می شود خود را در نظر شما فردی محبوب، ممتاز و مهم جلوه دهد.

مرحله ی سوم:  رفتار او مؤدبانه یا مسحور کننده به نظر می رسد.

مرحله ی چهارم:  شما نوعی احساس غریب شبیه به جذب شدن به او پیدا می کنید.

مرحله‌ی پنجم:  شما رابطه ی خود را با آن فرد شروع می کنید.

مرحله ی ششم:  تا مدتی هرچند کوتاه شما احساسی خوب و هیجان انگیز دارید. حتی شاید به ذهنتان برسد چقدر مهم یا خاص هستید.

مرحله ی هفتم: او سعی می کند در مورد کارهای شما نظر بدهد و تا حدودی بر امور شما نظارت داشته ابشد. حتی احساس می کند اجازه دارد به نوعی برای شما تعیین تکلیف کند.

مرحله ی هشتم:  او به شما وفادار نمی ماند.

مرحله ی نهم:  شاید هنوز آن قدر خصوصیات مثبت دارد که شما تردید داشته باشید ترکش کنید.

مرحله ی دهم:  سرانجام به این نتیجه می رسید که شاید او همانی که ادعا می کرد یا به نظر می رسید نباشد.

مرحله ی یازدهم:  رابطه  بالاخره به پایان می رسد.

مرحله ی دوازدهم:  شما هنوز هم در فکر او هستید. چطور ممکن است فردی که شما آن همه برایش ارزش قائل بودید تا این حد نفرت انگیز و بدجنس باشد!!

مرحله ی سیزدهم:  دوستانتان مدام به شما گوشزد می کنند که او آن قدرها هم تحفه ای نبود! اما خوب... برای شما فراموش کردنش ساده نیست.

 

اگر برای شما چنین اتفاقی افتاده است، مطالب بعدی را پیگیری کنید.

 

  عده‌ای از روانشناسان بر این باورند  افرادی که بر اثر تربیت ناز پرورانه بزرگ شده‌اند و  هر چه در کودکی خواسته‌اند برای‌شان فراهم بوده است، والدین آنها را به‌اصطلاح لوس و نونور بار آوردند که درصد این افراد در جامعه ما کم نیست. همچنین روانشناسان بر این باورند كه دسته دیگری هم امکان خودشیفته شدن را دارند و آنها افرادی هستند  که با زجر و محرومیت بزرگ شده‌اند، اینها برای جبران افراطی احساس حقارت دست به رفتارهای خودشیفتگی می‌زنند.

 

تحقيرکردن چه تاثيري بر روح و روان کسي که مورد تحقير قرار مي گيرد مي گذارد؟

‏تحقيرکردن اثر مخربي بر روح و روان چه در کودکي و چه در بزرگسالي دارد که برخي از آنها شامل موارد زير است:
‏- ايجاد اضطراب و استرس، پريشاني و افسردگي که در بررسي اختلالات اضطرابي، بعضي از آنها ريشه ‏درتحقير دارد که استرس حاصل از اين رفتار، ماه ‏ها و يا سال ها بعد تاثير مخرب خود را خواهد گذاشت.

- افزايش بازي هاي رواني
- کناره ‏گيري و ترس از انجام کاري که مورد تحقير واقع شده ‏است.
- ترس از ايجاد ارتباط دوباره
- ايجاد کينه و خشم و افزايش رفتارهاي ناسازگارانه، پرخاشگرانه، تلافي جويانه و سرکشي و خشونت در کودکي و بزرگسالي.
‏- از يبن رفتن حس همکاري و انسان دوستي.
- از يبن بردن عزت نفس.
- انزوا و کناره گيري.
‏- مهرطلبي يا بيماري راضي کردن ديگران.
- عدم ابراز وجود

 

 

افراد خود شیفته هیج علاقه ای ندارند که بشنوند و بدانند که چه صدمه هایی به دیگران میزنند.

 

   اگرچه ممکن است انسان های خودشیفته در جامعه، افرادی جذاب باشند، ولی روابط آنان با افراد نزدیک خود، به تدریج دچار فرسودگی و تخریب می شود. درخواست توجه بی پایان و تنبیه اطرافیان، زندگی با این افراد را دچار فراز و فرودهای بسیار می کند.

   اگرچه فرد خودشیفته در ظاهر اعتماد به نفس بالا و قوی دارد ولی واقعیت به گونه ای دیگر است. شجاعت ظاهری این افراد ریشه در احساس ناامنی عمیق و نیاز شدید به کسب اطمینان دارد. همین حس ناامنی است که باعث می شود این افراد همیشه در پی جلب توجه باشند؛ همان گونه ای که یک کودک به دلیل نبود توانایی و احاطه بر محیط و مسائل خود، نیازمند توجه والدین است. رفتار خودشیفته، به صورت طیفی با شدت و ضعف متنوع در افراد مبتلا دیده می شود. افراد به شدت خودشیفته، برای اطرافیان خود مخرب هستند و تعداد افراد بسیار معدودی می توانند آنان را تحمل کنند، ولی خوشبختانه زندگی همراه با رضایتمندی با افراد دارای خودشیفتگی ملایم، در صورتی که آمادگی و شناخت نسبت به نوع رفتار آن ها وجود داشته باشد، امکان پذیر است.

 

ویژگی های افراد خودشیفته عبارتند از:

 

1 - خود بزرگ بین هستند و حس غلو شده ای از اهمیت فردی دارند و خود را بهتر از دیگران می دانند.

2 - فانتزی قدرت، موفقیت و زیبایی مشغولیت ذهنی آن ها است.

3 - در برقراری روابط سالم مشکل دارند.

4 - به تحسین و تعریف و تمجید نیاز دائمی دارند.

5 - به شدت خود را حق به جانب می دانند.

6 - انتظار دارند دیگران مطابق نظرات و انتظارات آنان عمل کنند.

7- قادر به تشخیص احساسات و نیازهای دیگران نیستند.

8 - به سوءاستفاده از دیگران تمایل دارند.

9 - به دیگران حسادت می ورزند و باور دارند که دیگران نسبت به آنان حسادت دارند.

10- اعتماد به نفس آنان به شدت شکننده است و تحمل کوچک ترین انتقادی را ندارند .

11- به جای اینکه با دیگران یار و همراه باشند، به رقابت با آنان می پردازند. همیشه در فکر بُردن هستند و اگر به نتیجه‌ی دلخواه نرسند می توانند افرادی تند و خشن شوند. خلاصه اینکه این گونه افراد شاید جذاب و اجتماعی به نظر برسند اما حاضرند هر بلایی سر شما بیاورند تا به مقصود خود نائل شوند.

 

   زندگی با فردی با این ویژگی ها به اندازه کافی مشکل است، این در حالی است که آگاه نبودن خودشیفته ها به تاثیری که رفتارشان بر اطرافیان دارد، سختی را بیشتر هم می کند. آنان قادر به درک گله های اطرافیان نیستند و تغییری در رفتار خود ایجاد نمی کنند. بنابراین دیگران باید در مورد دوری از آنان یا گذراندن یک زندگی یا رابطه سخت و پرتلاش تصمیم بگیرند. 

   این افراد نوع دوست و با وجدان نیستند. اما شاید اینگونه نشان دهند. آنها خود را محق می دانند و نیازهای دیگران در مقایسه با نیازهای خود اصلا نباید به حساب آید! به نظر می رسد علت وجودی همه ی انسان های کره ی زمین ایجاد دلخوشی و رضایت برای آنهاست. گویی دیگران باید برای او و خاطر او زندگی کنند. خود شیفتگان از مردم به هر عنوانی استفاده می کنند اما در نهایت فقط به خودشان علاقه مندند. ممکن است سرانجام، اینان نیز دچار خلأ احساسی شوند اما در کوتاه مدت می توانند احساسات بسیاری را جریحه دار کنند.

 

   افراد خودشیفته می توانند دائم از رنگی به رنگ دیگر درآیند. آنان افرادی خوش مشرب، دارای اعتمادبه نفس، برون گرا،جذاب، خواستنی و جاه طلب هستند. در عین حال آنان خودمحور، ریاکار، بی احساس، بی وفا و فریبکار هم هستند.

 

   خودشیفتگی برخلاف آن چیزی که نامش بر آن تظاهر می کند، هرگز دوست داشتن خود نیست، بلکه عناد و سماجت در حقانیت خود و یک نوع عدم توانایی خلاقیت و عدم توانایی دوست داشتن خود و دیگران است. خودشیفتگی، محصول خلق و خو و تربیت و آموزش های بیمارگونه در دوران کودکی و نوجوانی می باشد. محصول پدر و مادران خودشیفته و باید و نباید های والدین و جامعه، محصول سرخوردگی ها، محصول برتری طلبی های بزرگان، محصول عدم معنویت و حق و حقیقت، محصول عدم خودشناسی، محصول ایمان ضعیف به آگاهی، عشق و خداوند، و محصول نفس می باشد، به همین خاطر در لیست بیماری های روانی قرار نمی گیرد، بلکه مانند خساست، حسادت، تکبر، غرور و تنگ نظری، یک بیماری شخصیتی می باشد، تفاوت در شدت و عوارض آن است. تاثیر شخصیت بیمار خودشیفته روی "اطرافیان" بسیار خطرناک بوده و در صورت کمک نگرفتن از کارشناسان، موجب افسردگی و بیماری های روانی دیگر می شود.

 

   بسیاری از افراد خودشیفته از توانایی ها و الگوهای موفق جامعه نیز برخوردار هستند و این خود می تواند در رشد این بیماری نقش زیاد و منفی داشته باشد. مثلا ممکن است که عده ای از آنان پشتکار زیادی داشته باشند و از صبح تا شب کار کنند و کار کردن در بیشتر جوامع، یک نوع غیرت و مسئولیت داشتن را تداعی می کند، چه بسا که کار کردن زیادی، ممکن است از عدم خلاقیت و عدم توانایی در پر کردن اوقات فرد باشد. یا ممکن است یک فرد خودشیفته بسیار زیبا رخ باشد و این زیبایی آغازی برای بیماری خودشیفتگی او می شود. یا ممکن است که یک فرد از استعداد خاصی برخوردار باشد، مثلا هنر نواختن سازی را داشته باشد و یا هنرمند شاخصی باشد و همهء این قابلیت ها می توانند بیماری نارسیست را شدت بخشند. در واقع پشتکار و توانایی و موفقیت های مجازی آنان نیز بدون تردید از نفس دستور می گیرد و برای تقویت نفس است، آنان از مقایسهء بی وقفه و قضاوت...، به دارایی و قدرت می رسند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که، تا زمانی که خود را نشناخته و اسیر و زندانی نفس و ذهن هستیم، انگیزهء نامرئی ما برای شناخت و به دست آوردن جهان، دانش، ثروت، علم و ...، برای فریب، استثمار، مردم آزاری و استعمار دیگران است.

 

   ارتباط با یک فرد خودشیفته، ارتباطی بسیار پر انرژی و خسته کننده می باشد، زیرا ارتباط فرد خودشیفته با محیط و اطرافیان، فقط و فقط ارتباط یک جانبه و یک طرفه خواهد بود و نباید سعی در درک آنان کرد، این کار از عهدهء کسی برنمی آید، زیرا ساختار ذهنی آنان کاملا متفاوت با ساختار متداول نظام ذهنی فرد نرمال در جامعه می باشد.زندگی با یک فرد خودشیفته امکان پذیر نیست، مگر این که انسان خود را تماماً به فراموشی سپرده، از خود روی گرداند و اختیار خود را دست چنین بیماری بدهد، یعنی خود، زندگی خود، حقیقت خود و آفرینش خود را نادیده بگیرد. به یاد بسپاریم که فرد خودشیفته، هیچ ارزش و حقوقی را برای دیگران و کسی که با او زندگی می کند، قائل نیست و نمی تواند باشد، زیرا او بالاخره خودشیفته است. احترام و حرمت به عقیده و نظر دیگران از عهدهء یک فرد خودشیفته خارج است.

 

ویژگی های یک فرد خودشیفته: 

- عدم عشق،

- عدم درک،

- عدم دلسوزی،

- عدم همدلی،

- عدم پشتیبانی،

- عدم وجدان،

- عدم رضایت و خرسندی،

- ادعای زیاد، دستکاری و طراحی دیگران، 

- عدم احساس گناه،

- مکیدن انرژی شریک زندگی و نزدیکترین فرد،

- خودمحور و خودبین،

- مردد و همیشه مشکوک،

- کنترل طبیعت جنسی( نه در همه موارد)،

- سوءظن و نگرش منفی به زندگی و عدم لذت از آن،

- همیشه راه خود را دنبال کردن،

- ضعف در برقراری ارتباط طولانی مدت،

- توجه و علاقه مند به مسائل خود،

- عدم توجه به توانایی های دیگران،

- سرزنش، نکوهش و عیب جویی دیگران،

 

   و اگر توجه و علاقه ای را ابراز کنند، برای یک هدف و مقصودی طراحی شده است. اینان هیج علاقه ای ندارند که بشنوند و بدانند که چه صدمه هایی به دیگران میزنند.  هوش معنوی بسیار ضعیف داشته و آگاهی از ریاضی طبیعت ندارند. در عین حال چیزهای بسیاری نیز از آنان انتظار می رود، مثلا: تحقیر کردن، پرخاشگری، مسخره کردن، خیانت در ابعاد مختلف و بزرگ، و بسیاری اختلالات رفتاری و بازی های روانی دیگر.

 

   فرد خودشیفته دنبال عشق و معشوق نمی گردد و نیازی هم به این ندارد، نیاز او فقط به یک نفر هست که همیشه در کنار او باشد. به خاطر بسپاریم که یک خودشیفته، دارای اختلال شخصیتی بوده و هرگز نمی پذیرد که این اختلال و بیماری را دارد، بلکه او سعی خواهد کرد که این اختلال را به کسی که این ادعا را می کند، نسبت بدهد و بعضی از این بیماران در القاء کردن چیزها، بسیار تبحر دارند.رفتار اینان شبیه به رفتار بچه های 5 و 6 ساله می ماند که همیشه دوست دارند تا همه مطابق میل آنان رفتار کنند و دستکاری و تحریف نیز جزو ویژگی های شاخص این افراد است. تنها تفاوت یک فرد خودشیفته بالغ با یک کودک در این است که او به هیچ وجه قابل تغییر و یادگیری نیست. اگر توان دیدن چهرهء واقعی آنان را داشته باشیم، آنگاه می فهمیم که برداشت و نقد و دریافت های متفاوتی از ما و محیط و زندگی دارند و این تفاوت ها بسیار مخرب و خطرناک هستند. خطرناک مثل یک انسان بیرحم! و این "شناخت و آگاهی" هست که شما را از آنان در امان نگاه می دارد. ترس اینان فقط از شناخت و آگاهی مردم، اطرافیان، همسر، فرزندان و دوستان است. البته تنها خودشیفته ها نیستند که از آگاهی می ترسند، تمامی مردم آزاران دیگر نیز، از آگاهی و خرد ترس بزرگی دارند، به همین خاطر هست که درمان انفرادی برای آنان نه تنها جواب نمی دهد، بلکه بهانه ای برای تمرین جنگ و جدال و سناریوئی جدید می شود و در درمان های گروهی نیز، سعی در اخلال، آشوب، بی نظمی و به هم ریختن نظم گروه و هدف آن می شوند.

 

   نزدیکی و ارتباط عاطفی فرد نارسیست با دیگران، ارتباطی کاذب و برای نمایش، برای هدف و تله است. اگر اینان یک ارتباط عاطفی را به نمایش گذاشتند، در مدت زمانی کوتاه با رفتاری بسیار ظالمانه، چهرهء واقعی بیرحمانه، خشک و سرد خود را بروز می کنند. نارسیست ها، از واقعیات زندگی به شدت فراری هستند و گوش و چشم و مراکز مربوط به درک و استنباط در قسمت های مختلف مغز در اینان از کار می افتد و از دیدن عیوب و نقص های خود ناتوان می مانند و یا وجود آنها را انکار می کنند. گویی که این فرد هیچ ایرادی ندارد و همهء کارشناسان و اطرافیان و همه و همه، تبانی و توطئه چینی برای آنان کرده باشند. یعنی اعتراف به خطا را، از زبان چنین افرادی اگر شنیدیم، بدانیم که برای فریب است.

   یک فرد خودشیفته توانایی و قابلیت قضاوت کردن درست را ندارد، مخصوصاً نسبت به آن چیزی که مربوط و متعلق به خود اوست، کاملاً بیرحمانه، متعصب و یک طرفه خواهد بود. یعنی تحمل زیبایی دیگران را از دست می دهد و شروع به توجیه منفی و تضعیف زیبایی ها و توانایی های دیگران می کند.

 

 

ازدواج با فرد خودشیفته یعنی بردگی

   در واقع كسی كه تصمیم می‌گیرد با فردی خودشیفته ازدواج كند باید بداند كه در زندگی مشترك تنها نقش یك برده را ایفا  کند و به دنبال حق و حقوق همسری نباشد. به همین دلیل است كه شناخت افراد خودشیفته و اجتناب از ازدواج با آنها یكی از مسائل مهم زندگی محسوب می‌شود. یادتان باشد در ارتباط با یک خودشیفته قرار نیست  بتوانید خودشیفته‌ای را که در زندگی شما قرار دارد درمان یا اصلاح کنید، خودشیفته‌ها کمک شما را نمی‌خواهند. به معجزه اعتماد نکنید و دست کم در مورد همسر خودشیفته خود چنین باوری نداشته باشید.

 

افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند
   انسان خودشیفته قادر به دوست داشتن دیگران نیست و دوست داشتن برای او نامفهوم است (مشاهده می‌کنید که دائم دیگران را مورد تمسخر قرار می‌دهد و با زیر دستان خود رابطه تحقیرآمیز دارد). البته در اوايل ارتباط برای فریب دادن دیگران و صید آنها از این مفهوم (دوست داشتن) استفاده می‌کند ولی همه‌ فیلم و نقش بازی کردن است. باید توجه داشته باشید که افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند و در برخورد اول شما را جذب خود می‌کنند و در ضمن ظاهرا از اعتمادبه‌نفس بالا و شاید کاذبی برخوردار باشند و حتی برای موفق جلوه دادن خود دروغ می‌گویند و بسیار بلوف می‌زنند.

 

 

 

© 2023 by MATT WHITBY. Proudly created with Wix.com

bottom of page