top of page
 قسمتهایی از کتاب ( شفای کودک درون )

 

 

   داشتن یک کودک درون فعال و سالم، بهترین نوع پیشگیری از فرسایش و بیماری است . زیرا او منشأ شوخی و بازی و شعف و جوانی - و خلاصه چاشنی زندگی است. کودک درون حضوری قدرتمند دارد. کودک نوپایی سالم و شاد را مجسم کنید . با شور و شوقی مدام محیطش را کشف میکند . از احساسهایش با خبر است و آشکارا آنها را نشان میدهد . وقتی آزار میبیند ، گریه میکند. وقتی خشمگین است فریاد میزند . وقتی خوشحال است لبخند میزند یا از ته دل میخندد. این کودک بسیار حساس و غریزی نیز هست . میداند به چه کسی اعتماد کند و به چه کسی اعتماد نکند . دوست دارد بازی و کشف کند . هر لحظه اش تازه و سرشار از شگفتی است.

 

   به مرور زمان ، این کودک به سوی توقعات و جهان افراد بالغ کشیده میشود .صدای بزرگترها- با نیازها و خواسته هایشان - بتدریج ندای درونی احساسها و غرایز را خاموش میکند.والدین و آموزگاران - در واقع - میگویند : به خودت اعتماد نکن . احساسهایت را احساس نکن . این را نگو . آن را بیان نکن . همان را بگو که ما میگوییم . ما بهتر میدانیم. افراد بالغ در فرایند آموزش و پرورش و ایجاد انضباط ، کودک را به بالغی قابل پیش بینی تبدیل میکنند .  جهان افراد بالغ برای کودکان جای امنی نیست پس به منظور بقا روح شاد و کودکانه اش را مخفی و محبوس میکند . اما کودک درون هرگز بزرگ نمیشود واز بین نمیرود . مدفون اما زنده و منتظر میماند تا روزی آزاد شود. 

 

   وقتی کودک درون ما محبوس میشود خود انگیختگی طبیعی و شور و شوق زندگی را از دست میدهیم .به مرور زمان این امر به کمبود انرژی و بیماری مزمن یا مرضی صعب العلاج می انجامد .وقتی کودک درون ما پنهان میشود ،خود را از دیگران نیز جدا میکنیم . آنها هرگز نمیتوانند احساسها و آرزوهای راستین ما را دریابند، یا بدانند که به راستی کیستیم . یعنی تجربه صمیمیت راستین با دیگران غیر ممکن میشود و این دعوت از فاجعه و مصیبت است . برای اینکه کاملآ انسان باشیم ، کودک درون باید پذیرفته و نمایان شود .

 

   ماهیت طفولیت این است که نوزاد یا کودک را در معرض آسیب قرار دهد . بزرگترهایی خشن یا عاری از حساسیت قطعا میتوانند به چشم کودک همچون دیوان و غولان و جادوگران بنمایند.  والد آن بخش از وجود ماست که احکام و قواعد  و امر و نهی ها را وضع میکند . کودک درون یکی از بخشهای نفی شده وجودمان است.

 

   نیاز کودک درون محبت ،امنیت ، اعتماد ، احترام و هدایت است و غیاب این اوضاع و شرایط اساسی در کودک درون ما حالت مزمن  اضطراب ، ترس ، شرم ، خشم و نومیدی ایجاد میکند . مشکلات عاطفی و جسمی در فرد بالغ ، نشانه آن است که کودک درون میخواهد سخن بگوید. وقتی نیازهای انسان بر آورده نشود ،فرد در معرض این خطر قرار میگیرد که نسبت به خودش یا دیگران رفتاری آکنده از سوء استفاده  در پیش گیرد و عملا در همه جنبه های زندگیش مشکلاتی ایجاد کند.

 

   خشونت در خانواده نیز سلسله یی از واکنشها را بوجود می آورد . زیرا کودکانی که در چنین خانواده هایی زندگی میکنند معمولا وقتی بزرگ میشوند ، با فرزندان خود به همین شیوه خشونت آمیز رفتار میکنند .آنگاه این تسلسل به همین ترتیب ادامه پیدا میکند .به عنوان فردی بالغ ، چگونه میتوانیم جهان خود را بر پایه و اساس متزلزل کودکی وحشتزده و منزوی بنا کنیم که نیازهای اساسی اش هیچ گاه بر آورده نشده است ؟ این امر ممکن نیست . دیر یا زود بحرانی روی میدهد.

 

   درتنهایی و انزوا نمیتوان به شفای کودک درون پرداخت . زیرا کودک درون به اندازه کافی تنها مانده است لازم است که همه ما در طول این راه همراهانی بیابیم .نزد کسانی که نسبت به شما آکنده از داوری اند و میکوشند احساسها و اندیشه ها یا رفتارتان را کنترل کنند ، حرف دلتان را نزنید . افرادی که قادر نیستند خویشتن واقعیتان را پذیرا باشند و بالغانی که با کودک درون خودشان در تماس نبوده اند. کودک درون در دل آدمی خانه دارد .وقتی دلمان را  بروی کودک درونمان میگشاییم ، قلب خود را به روی همه باز میکنیم . و بدین گونه است که منشأ اقتدار راستین خویش _ عشق _ را میابیم. 

 

   مادامی که چون طفلی خردسال نشویم شفا نخواهیم یافت . مادامی که در فضای امن به حال و هوای کودک وارد نشویم ، کودک درون گوشه گیر و تنها بجا خواهد ماند . مادامی احساسهای کودک وار و حساسیت و حس شگفتی و سر زندگی خود را باز نیابیم ،کودک درون ما همچنان زخمی خواهد زیست. 

 

   کودک از لحاظ روانشناسی ، پدر انسان است . باید بیاموزید والدین مهر آمیز درونتان را فعال کنید تا بتوانند از کودک درونتان مراقبت وحمایت لازم را به عمل آورند . کودک درون ما خود به خود ، یا تصویر والدین درونی مثبت و حمایتگری را خواهد کشید یا والدین ایرادگیر و مسامحه کاری را که مدام انتقاد میکنند . اگر به این امر آگاه نباشیم ، خود به خود آن شیوه از مراقبتی را که در کودکی ستانده ایم تکرار میکنیم یعنی به شیوه یی برای خودمان پدری یا مادری میکنیم که قبلا در حق ما صورت گرفته است . به هر جهت اگر آن شیوه از پدری یا مادری کردن را که  آن را مراقبت میخوانم ، دوست نداریم ، این حق انتخاب را داریم که آنرا عوض کنیم . بیاد آورید که فقط خودتان میتوانید دیگر بار پدر و مادر درون خویش باشید زیرا هر فرد مسئوول مراقبت از کودک درون خویش است.

 

ملاقات با کودک درون

  ادا و اطواربچه ها را درآوردن ، با قرار گرفتن حال و هوای کودک تفاوت بسیار دارد . حال و هوای کودک از درون برمیخیزد و احساسی در جسم و عواطف انسان است . تظاهر و نمایش نیست. 

 

   کودک درون موجودی بسیار جسمانیست : شاید وقتی ورزش میکنید یا می رقصید یا فقط به پیاده روی در کنار ساحل شنی دریا سرگرمید و به بال زدنهای مرغهای دریایی گوش سپرده اید کودک درونتان نمایان شود . گاه کودک درون میخواهد در یک بعد از ظهر زیر پتویی نرم چرتی بزند . گاه شاید بخواهد در شلوار جین کهنه اش در باغچه پرسه بزند  یا بلوزی رنگ و رو رفته را بپوشد . بعضی از کودکهای درون نمیتوانند بدون توپ بازی زندگی کنند.

 

   یکی دیگر از جایگاههای کودک درون عواطف ماست . وقتی احساسی داریم ، بدین معناست  که کودک درونمان دارد بطور محرمانه و نهانی با ما سخن میگوید . لزومی ندارد این احساسها را در بیرون بروز دهیم تا مطمئن شویم که وجود دارند . وقتی احساسهایمان را بروز میدهیم - خواه در تنهایی و خواه در کنار دیگران - نشانه نمایان شدن کودک درون است . این امر میتواند از طریق حرکات بدن یا حالات چهره یا لحن صدا و نوع گفتار نشان داده شود.

 

   جایگاه دیگری که محل ملاقات با کودک درون است ، لحظه های خودانگیختگی و ماجراجویی است . کودک درون زندگیش را به بازی مدیون است . دوست دارد کشف کند و بیافریند و راههای تازه انجام امور را بیازماید . معصومیت و عدم وجود باورهای دیرینه یا مفاهیم ریشه گرفته ، به او اجازه میدهد که رها در لحظه ، هر لحظه و هر روز را به 
سیمای اکتشافی نو به سر ببرد.

 

   کودک درون در عالم غنی خیالها - تخیل ما - زندگی میکند : در آنجا که خلاقیت ریشه دارد . کودک درونمان شراره خلاقی را زنده نگاه میدارد که زندگی بی آن تیره و تکراری و ملال آور میشود زیرا کودکان ملال آور و خسته کننده نیستند . کودکان از سر زندگی و توانایی حضور در لحظه ( بدون داشتن هیچ هدف با برنامه خاص ) سرشارند اما بزرگسالان اغلب اوقات ملال آور و خسته کننده اند.

 

   بد خلقی و عصبی بودن و زود از جا در رفتن ، نشانه های قطعی کودک درونی آزار دیده است . کودک درون شاید به خواب یا استراحت بیشتر، فشار کمتر از جانب " والد درون "  فرصت بیشتری برای بازی و فراغت یا زمانی برای خلوت و تنهایی نیاز داشته باشد. 

   اگر به درستی به نیازهای کودک درونمان پی نبریم ، چه بسا نیازش به محبت و توجه مورد سوء تفاهم قرار بگیرد . به این معنا که بجای گوش سپردن به احساسهایش ، بگذاریم پرخوری کند . یا بجای ایجاد فرصتی برای بازی و تفریح ، به او مواد مخدر بدهیم . یا بجای خویشتن دوستی ، بگذاریم در مواقع نامناسب با همسر نامناسب رابطه داشته باشد.       

   برای کودکی درونی  وانهاده و طرد شده ، کاملآ عادی است که از طریق بیماری کمک بطلبد . اگر در هر زمینه از زندگیمان ناخرسندی یا دردی مزمن وجود داشته باشد ، شاید هشداری از جانب کودک درون است تا بگوید نیازمند کمک ماست . علاوه بر اعتیادهای شناخته شده ،عوارض دیگری نیز برای شناسایی کودک درونی که نادیده گرفته شده وجود دارد: ترس ، نگرانی  وسواس آمیز، ایرادگیری و خشمی که بصورت عادت در آمده ، و مدام در معرض تصادف قرار گرفتن.

   اتکا به دیگری و نجات دادن دیگران به منظور سلطه جویی و حاکمیت بر نجات یافتگان قطعآ  نشانه آن است که کودک درون نادیده گرفته شده ، حال آنکه " والد درون " بر کودک درون دیگران متمرکز شده است . ملال و افسردگی مزمن یا خلاقیتی که با موانع پی در پی روبرو میشود ( بویژه برای هنرمندان حرفه ای ) شاید گواه آن باشد که کودک درون به شدت زخمی و آزار دیده است .پس عجالتآ بجای نجات دیگران ، خودتان را نجات دهید .

   کودک آسیب پذیر ، کودک خشمگین ، کودک بازیگوش و کودک معنوی ، همه این کودکها  کودک درون انسانند 
ایجاد فضای اعتماد بزرگسالان برای کودکان جای امنی نیست . بزرگسالان میتوانند بی توجه و بی ملاحظه و نسبت به بچه ها ظالم باشند . اگر با کودک درونمان بدرفتاری کرده باشیم ، چه بسا به ما اعتماد نکنند. وقتی می آموزید خودتان والد ( پدر ومادر) خویشتن باشید - و با حرمت بسیار ، با پذیرش ، با ذهنی باز و گشوده ، و با عشقی عمیق ، بسوی کودک درونتان گام بردارید - فضای اعتماد می آفرینید . آنگاه میتوانید با کودک درونتان روبرو شوید.

 

    هیچ چیز بیش از پیش فرضها و عقاید بزرگسالان درباره اینکه کودک درون باید چگونه باشد ، چگونه احساس کند ، چه بگوید ، چگونه فکر کند ...خلاصه هیچ چیز بیشتر و سریعتر از این گونه " باید ها " کودک درون را خفه نمیکند زیرا در فضای ناایمن ، کودک درون دیگر بار پنهان میشود و این حق مسلم اوست که در چنین فضایی ، خودش را از دید نهان نگاه دارد . در واقع ، گاه این پنهان شدن برای بقای کودک درون ضرورت دارد.

   احترام به کودک درونتان یعنی اینکه بگذارید هرچه که هست باشد . شاید بصورت دخترک یا پسرکی نمایان شود . شاید با نام یا بی نام باشد . شاید سن و سال او نیز تغییر کند . اگر بخواهید درباره اینگونه چیزها معقول و مستدل باشید ، چه بسا کودک درونتان یا ساکت شود یا دیگر بار ناپدید گردد.  

-----------------------------------------------------------------------------------------------

کودک : آنقدر به در و دیوار میکوبم تا بازوهایم درد میگیرن ، ولی تو هنوز صدایم را نمیشنوی . بگذار از این زندان بیرون بیایم 
بالغ : چطور میتونم در این مورد به تو کمک کنم
کودک : آرام بگیر . آرام باش . تمام مدت کار نکن . در اتاقت شمع روشن کن . برقص، بازی کن . این قدر همه چیز را جدی نگیر . مرا بغل کن ، گریه کن . گریه کن . گریه کن . میل دارم گریه کنم . بگذار گریه کنم.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
کودک : آدمهای بد جنس رو دوست ندارم . دوست دارم که دوستم داشته باشی . با من نرم و ملایم باشی و به من توجه کنی
بالغ : اینجا هستم تا از تو مراقبت کنم . تورو بغل کنم و حامی تو باشم و نگذارم آدمهای بدجنس ، تورو اذیت کنن. تو عشق منی . خیلی خیلی دوست دارم

 

حمایت از کودک آسیب پذیر درون

   بصورت نوزادی آسیب پذیر به دنیا می آییم . ناتوان و یکسر متکی به بزرگسالان تا نیازهایمان را بر آورند . در

نتیجه هم از نظر جسمی و هم از نظر عاطفی ، باید مورد مراقبت ، حمایت و محبت قرار گیریم.

 

   یکی از خصایص کودک آسیب پذیر درون ، حساسیت شدید او نسبت به محیطی است که در آن قرار میگیرد . یعنی

انرژی یا امواج وجود دیگران را دریافت میکند . با خویشتن راستین آنها همنوا میشنود : به این معنا که اندیشه ها   
احساسهای ابراز نشده شان را حس میکند ، مفهوم حالات و حرکات جسمانی دیگران را در می یابد، و فریب ظاهر و گول کلمات آنها را نمی خورد . یعنی می داند چه کسی دارد لاپوشانی می کند ، و چه کسی دارد حقیقت را می گوید. وقتی میآموزیم دیگر بار به آن گوش بسپاریم ، آن دستگاه گیرنده می تواند وسیله ای برای عبور آسان از اوضاع دشوار شود.

 

   راههایی که کودک آسیب پذیر درون ، خودش را از آن طریق نمایان می سازد ، خستگی ، درد جسمانی ، بیماری ،  حالات منفی ، رفتارهای وسواس آمیز و افراط ، انواع اعتیادها ، مشکلات عاطفی و ذهنی و حتی بیماری روانی است . اغلب اوقات خودش را از طریق ابراز غم و اندوه ، ترس  یا اشک و ناله  نشان می دهد . همچنین میل شدید به پنهان شدن و پناه گرفتن ، میتواند نشانه فریاد شنیده نشده کودک آسیب پذیر درون و حاکی از این درخواست باشد که : ( ترسیده 

ام ، مواظبم باش ، حمایتم کن ، ترکم نکن ) . وقتی شخص افسرده است ، شاید کودک درونش احساس می کند کتک خورده و زخمی شده و به همین دلیل بسیار آسیب پذیر است.

 

   یکی دیگر از زمینه های بسیار مهم برای کودک درون ، روابط شخصی است . اگر کودک آسیب پذیر درونمان _ در روابط به اصطلاح نزدیک ما _ احساس ایمنی نکند ، هرگز این روابط نمی توانند واقعآ سالم و مهرآمیز باشند . بدون احساس ایمنی ، اعتماد وجود ندارد و هر جا که اعتماد نباشد ، عشق از پنجره بیرون می رود و ترس و خشم یا انزجار را بر جای مینهد . هیچکس نمیخواهد در خانه زره به تن کند . و اگر نتوانیم به کسانی که با آنها زندگی می کنیم اعتماد کنیم زره می پوشیم . از ترس آزار دیدن ، شروع می کنیم به پنهان شدن . کودک آسیب پذیر درون باید - نخست در کنار ما و آنگاه در کنار دیگران - احساس ایمنی کند تا بتواند خود را نمایان سازد.      

    

   یکی از نیازهای عمده کودک آسیب پذیر درون ، مسائل مربوط به بقاست . اگر بر این باور باشیم که به اندازه کافی کارآمد نیستیم و نمی توانیم معاش خود را تأمین کنیم ، کودک درونمان در اضطراب مدام به سر خواهد برد . این ترس در اغنیا و فقرا یکسان است زیرا ربطی به امور مالی انسان ندارد . این ترس از جانب " بچه در به در " درون است . گاه ترس زاییده تجربه واقعی در دوران کودکی است . ممکن است خاطره های محرومیت همچنان در گوشه و کنار ذهن بجا مانده باشد . این امر چه بسا به اعتیاد به کار بینجامد.  

   بعضی از احساسهایی که ممکن است موجب آزار کودک درونتان شده باشد عبارتند از : ترس ، غم و اندوه ، ناامیدی ، وانهادگی و احساس تنهایی ، آزار عاطفی یا جسمی ، مورد سوء استفاده قرار گرفتن ، بیماری و خستگی.

 

   وقتی می خواهیم با کودک آسیب پذیر درونی که مورد غفلت قرار گرفته یا احساس وانهادگی می کند شروع به گفتگو کنیم ، ممکن است خشمگین شود . چه کسی وقتی ببیند تنها مانده و توجهی به او نشده وسالها از پی هم گذشته اند و هیچکس به حرفهایش گوش نداده ، خشمگین نمی شود ؟ پذیرا بودن او - به هنگام ناخوشی - بهترین شکل حرمت به کودک درون است . بجای اینکه به او بگویید که سر کار برود ، یا از اینکه بیمار و ضعیف شده است ، او را سرزنش کنید ، می توانید به نیازهایش توجه کنید . حتی می توانید برای انجام کارهایتان از دیگران کمک بگیرید ، تا خودتان بتوانید بر مراقبت از کودک درون متمرکز شوید . با این کار ، والد مهر آمیز درونتان را تقویت می کنید و به کودک درونتان اطمینان می دهید که وانهاده نخواهد شد . که او را تنها نخواهید گذاشت . و هنگامی که حالش خوش نیست ، مجبور نیست تظاهر کند که حال خوشی دارد.   

-----------------------------------------------------------------------------------------------

بالغ : چرا اینقدر غمگینی ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ 

کودک : گم شدم ، تنها شدم . هیچ کس دوستم ندارد 

بالغ : من دوستت دارم

کودک : ولی طوری رفتار نمی کنی که فکر کنم دوستم داری 

بالغ : خیلی متاسفم . دوست داری چطوری رفتار کنم

کودک : دوست دارم با من خوب باشی 

بالغ : یعنی چطور باشم ؟

کودک : مرا سرگرم کن . به گردش و تفریح ببر. بخند . بغلم کن . به من بگو دوستم داری . بگو جواهر گرانبهای تو هستم . تمام مدت مرا بغل خودت بنشان . مرا به فضای باز ببر و با من بازی کن 

 

کشف کودک معنوی درون

 

 

 

 

© 2023 by MATT WHITBY. Proudly created with Wix.com

bottom of page